مثنای مرست و آن که در حجاز است مران است. خالدی گوید: این دیر نزدیک دمشق بر تپه ای است که مشرف بر مزارع زعفران و باغهای زیباست. بنای این دیر ازگچ ساخته شده و از سنگهای رنگارنگ مفروش شده دیری بزرگ است و در آن راهبان بسیارند. (از معجم البلدان). بنام دیر قدیم نیز خوانده میشده در سوریه نزدیک دمشق. دیری بزرگ بود و در عهد بنی امیه رونق داشت و در اطراف آن قریه ای بنا شد. ولید بن عبدالملک در آنجا درگذشت (96 هجری قمری). احتمالا ولید بن یزید آنجا را اقامتگاه خود قرار داد. و آن را دیر سمعان هم خوانده اند. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به دیر سمعان شود
مثنای مرست و آن که در حجاز است مَران است. خالدی گوید: این دیر نزدیک دمشق بر تپه ای است که مشرف بر مزارع زعفران و باغهای زیباست. بنای این دیر ازگچ ساخته شده و از سنگهای رنگارنگ مفروش شده دیری بزرگ است و در آن راهبان بسیارند. (از معجم البلدان). بنام دیر قدیم نیز خوانده میشده در سوریه نزدیک دمشق. دیری بزرگ بود و در عهد بنی امیه رونق داشت و در اطراف آن قریه ای بنا شد. ولید بن عبدالملک در آنجا درگذشت (96 هجری قمری). احتمالا ولید بن یزید آنجا را اقامتگاه خود قرار داد. و آن را دیر سمعان هم خوانده اند. (از دائره المعارف فارسی). رجوع به دیر سمعان شود
سلاطین چون کسی را امان دهند و خواهند که مزاحمتی از لشکریان به او نرسد تیری که نام پادشاه بر آن نقش کرده باشد از جعبۀ خاص به او دهند و این نشان امان باشد. (آنندراج) (از غیاث اللغات) : تا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم یا بدهی تیر امانم. سعدی. چومژگانش به قتل عام شاد است وزان تیر امان کس را نداده ست. مسیحی (ازآنندراج)
سلاطین چون کسی را امان دهند و خواهند که مزاحمتی از لشکریان به او نرسد تیری که نام پادشاه بر آن نقش کرده باشد از جعبۀ خاص به او دهند و این نشان امان باشد. (آنندراج) (از غیاث اللغات) : تا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم یا بدهی تیر امانم. سعدی. چومژگانش به قتل عام شاد است وزان تیر امان کس را نداده ست. مسیحی (ازآنندراج)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 35هزارگزی جنوب باختری سقز و 15هزارگزی جنوب شوسۀ سقز به بانه. کوهستانی، سردسیر. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 35هزارگزی جنوب باختری سقز و 15هزارگزی جنوب شوسۀ سقز به بانه. کوهستانی، سردسیر. دارای 250 تن سکنه. آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و توتون و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دیر دیر عمان حلب، دیری است در نواحی حلب. معنای آن در لغت سریانی ’دیر جماعت’ باشد. و حمدان بن عبدالرحیم حلبی، و ابوفراس بن ابی الفرج بزاعی درباره آن ابیاتی دارند که در معجم البلدان مذکور است. رجوع به معجم البلدان یاقوت شود. دیر عمان از اعمال حلب است. (از متن اللغه). دیر عمان از اعمال حلب و معنای آن ’دیر شیخ’ باشد. (از تاج العروس)
دیر دیر عمان حلب، دیری است در نواحی حلب. معنای آن در لغت سریانی ’دیر جماعت’ باشد. و حمدان بن عبدالرحیم حلبی، و ابوفراس بن ابی الفرج بُزاعی درباره آن ابیاتی دارند که در معجم البلدان مذکور است. رجوع به معجم البلدان یاقوت شود. دیر عمان از اعمال حلب است. (از متن اللغه). دیر عمان از اعمال حلب و معنای آن ’دیر شیخ’ باشد. (از تاج العروس)
تیر و کمان، کمان. یا تیر کمان آبی. گیاهی از تیره بارهنگهای آبی جزورده تک لپه ییها که آبزی و پایا و علفی است و دارای ساقه ای افقی میباشد که از آن برگهای هوایی و برگهای آبی خارج شوند
تیر و کمان، کمان. یا تیر کمان آبی. گیاهی از تیره بارهنگهای آبی جزورده تک لپه ییها که آبزی و پایا و علفی است و دارای ساقه ای افقی میباشد که از آن برگهای هوایی و برگهای آبی خارج شوند